شویدی بالاخره جوانه زد. آن هم دو تا. جوانههای دم روباهی هم شدهاند دو تا. فهمیدهاند برگشتهاند خانه و دارند دوباره جان میگیرند. لبخند زدم. تا بناگوش. از ته ته دل.
شویدی بالاخره جوانه زد. آن هم دو تا. جوانههای دم روباهی هم شدهاند دو تا. فهمیدهاند برگشتهاند خانه و دارند دوباره جان میگیرند. لبخند زدم. تا بناگوش. از ته ته دل.