به لنا، مهمان تایوانیام، گفتم من هم دلم میخواهد مثل تو راماله را ببینم. دلم میخواهد تجربه دست اولی از آنجا داشته باشم، نه آن چیزی که رسانه به من میگوید. حالم نسبت به همه این مکانهای مشهور در خبرها اینطور است. دلم میخواهد خودم جوری نقطه به نقطه دنیا را بشناسم، که آدمها و مکانها تنها یک سری کلمه مثل بقیه کلمات خبرها نباشند. مثل افغانستان. این حال را در مورد مکانها و آدمهایی که در موردشان کلیشه یا یک باور پذیرفته شده وجود دارد هم دارم. مثلا باید خودم آفریقا و مردماش را تجربه کنم، مثل هندوستان، مثل ترکیه، تا اینجور نشود جلویام راحت گفت آنها داغاناند یا خنگاند. البته که لزوما تجربه و برداشت شخصی من بهترین و درستترین نیست، اما با تجربه بیواسطه و شکل دادن نظر شخصی، این بخش تن دادن به کلیشه یا تن دادن به دیکته شدهها حل میشود.
آدمهای خنگ و داغان، که البته معلوم نیست این صفتها به چیزی اشاره دارند، همه جای دنیا هستند. بگذریم که این واژه ها از نظر من دقیقا مثل شوخیهای قومیتی و واژه های جنسیتی هستند، کلماتی نشان دهنده ی تبعیض و بی عدالتی. نیویورک، لندن، پاریس و خیلی جاهای دست اول دنیا پر از آدمهایی است که نتوانستند در شرایط خوب و مناسبی رشد کنند و در داراوی، کیبرا و بسیاری از نقاط توسعه نیافته ی دنیا آدمهای نازنینی زندگی می کنن که بی نظیرن. خوش فکر، با استعداد، موثر و …
خودت از این تجربه ها و دیدارها کم نداشتی.
حجم زیاد اطلاعات و کمبود آگاهی باعث شده حرفها و نظریات کلی و کلیشه ای فراوانی زده بشه که من ترجیح میدم از کنارشون بگذرم.
اما تجربه ی دست اول و بی واسطه که بخشی از زندگی تو هم هست، فوق العاده ست و بدون اون زندگی سخت میشه و فکر میکنم برای داشتن تجربه های ناب باید خیلی خیلی جون سخت و در عین حال انعطاف پذیر بود. دارم تمرین جون سختی و انعطاف پذیری میکنم تا بتونم از غارم بیرون بیام.
…
cu-hui یک دوست تایوانیه که چند روزه از من میپرسه، پس دامون کی برام نقاشی میکشه؟
دامون از اون کلی کادو گرفته اما برای نقاشی کشیدن امروز و فردا میکنه.
دنیا واقعا گرده.
به دوستت اگر هنوز هست سلام منو برسون.
…
راستی فیلم Winter Sleep از کارگردان ترکیه ای Nuri Bilge Ceylan رو اگر ندیدی حتما ببین.
…
یا جام باده، یا قصه کوتاه
خواب زمستانی مدت ها تو فهرست فیلم هایی که ببینم شون بود. بالاخره دیدمش.