یک روزهایی هم غمگین‌اند. نه این‌که غم جدیدی به زندگی اضافه شده باشد. همان غم‌های قدیمی‌اند، همان گره‌هایی که دیگر می‌دانی باز نمی‌شوند و فقط باید بتوانی با آن‌ها کنار بیایی. مثل بیماری آدمی عزیز و نزدیک که می‌دانی خوب نمی‌شود و فقط باید انتظار کشید تا کی تمام شود، رابطه‌ای که می‌دانی تغییری نمی‌کند و با همین مدل باید کنار بیایی، آدم‌هایی که رفته‌اند و می‌روند و اگر اوضاع جور دیگری بود نمی‌رفتند و امیدی هم به تغییر نیست و… غم‌هایی مزمن که هل‌شان می‌دهی آن پایین که در دست و پا نباشند، اما به‌هر حال یک روزهایی همه‌شان با هم می‌زنند بیرون که یادت نرود هستند، همیشه هستند و زور هم دارند که بالا بیایند.

بیان دیدگاه